داریوش معمار- دولت در ایران درگیر فسادی است که این فساد به صورت پنهان و آشکار همه چیز را در سیاسیترین شکل خود حل و فصل میکند. پیروزی جو بایدن در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، تاثیر روانی آن بر بازار ارز ایران و تکاپوی شبانه نهادهای حاکمیتی و دولتی برای نگهداری ریزش این بازار کاذب نشانه روشنی از این اوضاع خراب است.
در واقع اگر بخواهیم در یک کلام شرایط فعلی را جمعبندی کنیم میتوانیم بگویم دولت نمیخواهد دستش را از جیب ملت به این سادگی در بیاورد و این واقعیتی غیر قابل انکار است.
وقتی میخواهیم در اقتصاد ایران موضوعی را تحلیل و بررسی کنیم باید از چند وجه به آن نگاه کنیم.
نخست چه کسانی منتفع هستند،
دوم چه کسانی در آن نقش بازی میکنند،
سوم ارتباط آن با نهاد سیاست چیست.
چهارم با کدام وقایع تاریخی قبل و بعد خود پیوند دارد.
اینها شاید جزء مهمترین محکزنندگان رخدادهای اقتصادی در ایران باشند.
قیمت دلار به سی هزار تومان رسید، بازار ایران به صورت کامل تعطیل شد و حتی اجناس مانده در گمرک با بهانههای مختلف و با کمک مافیای واردات و صنعت در ایران در انبارها ماند تا چیزی روشن شود که به قول فعالان اقتصادی کشور تاثیر انتخابات و سیاست آتی آمریکا بر اقتصاد ایران است.
از صبح روز دوم انتخابات که روشن شد جو بایدن رقیب دموکرات ترامپ در مسیر پیروزی است پالسها به فعالان اقتصادی از یکسو، دلالان از سوی دیگر و مدیران تصمیم گیر در سمت بعد داده شد. ناگهان خبر رسید دولت یکشبه به جمعبندی رسیده اجناس مانده در انبار گمرکات باید آزاد شود. دلار هم با اشاره همتی به تاثیر روند سیاسی بر قیمت و شروع به ریزش سریع کرد.
اما به یکباره داستان عوض شد، دستهای پنهان در صحنه اقتصاد ایران به سرعت جلو دولت را گرفتند، سریع گفته شد که دلار مرز مقاومت بیست هزار تومان را نباید به سمت پایین رد کند. شاخص بورس نیز بر خلاف آنچه که باید به یکباره قرمز شد، که البته نباید از بازار دستوری بورس که با دخالت دولتی سبز میشود و با دخالت دولتی قرمز میشود بیشتر از این انتظار داشت.
داستان در راه بود، فشارها از جایی آغاز شد که در محافل به سرعت طرح شد وزیر سمت و دفتر رئیس جمهور با سقوط قیمتها به خصوص قیمت دلار مخالف است. این سقوط تامین بودجه دولت را با مشکل مواجه میکند. این زمزمه معنای مشخصی داشت، دولت تصمیم گرفته تا پاتیان کار خود همچنان دستش را در جیب ملت نگه دارد و دیون خود و مسائل مالی خود را برابر مسائل سیاسی گذاشته و اینطور جامعه را اداره کند.
بعد رسیدیم به همان جمله معروفريال مردم سه سال تحمل کردهاند ششماه دیگر هم تحمل میکنند. هنوز زمان مناسب برای ریزش قیمتها نیست، اینجاست که روشن میشود بازیگر اصلی صحنه گرانی نه بازاری که میشناسیم بلکه بازار پنهانی است که با همکاری دولت ساخته شده است و به این ترتیب با تشکیل قرارگاه نمیتوان بر این روند غلبه کرد. زیرا دولت و بخش زیادی از مجموعه اقتصادی کشور تمایلی ندارد که از دسترسی به کسب پول برای رد کردن دیون خود در شرایط رکود دست بردارد.
اینها تازه آغاز ماجراست، حالا باید منظر شش ماه باشیم که هر روز در آن دولت وعده آمدن بایدن و بعد از آن دعوای سیاسی با باید آره با بایدن نه را راه بیندازد، گروه منتفعان نیز رسانههای اجارهای ررا اجیر کنند تا گروهی به نفع راست و گروهی به نفع چپ، عدهای با عنوان اصلاحات و عدهای اصولگرایی و انقلابی بودن وارد صحنه این بازی شده و مردم را از حقیقت موضوع غافل کنند.
اما ورای همه اینها یک حقیقت بزرگتر وجود دارد. جامعه ایران تحت تاثیر فقر شدید یکدست شده، همانطور که سیاست ایران تحت تاثیر فساد شدید یکدست شده است. این جامعه دیگر تاب تحمل این جریان فساد را ندارد. این تحمل ربطی به خواست آزادی با اراده داخلی و خارجی ندارد، ارتباط مستقیم با بحران معیشت و تامیین نیازهای اولیه دارد. جامعه ایران به معنای واقعی کلمه درگیر فلاکت است.