داریوش معمار- چرا نام امید اسدبیگی برای اهالی رسانه مهم است!؟ اسدبیگی 33 ساله با کمک رستمی شریک و قائم مقام خود و حمایت یک جریان در ظاهر پنهان سیاسی و اقتصادی، مهمترین حوادث اجتماعی و کارگری استان خوزستان را از سال 95 رقم زدند. حوادثی که ظاهراً مرتبط با اختلاسی به بزرگی یک میلیارد و ششصد میلیون دلار است. نتیجه ظهور اسدبیگی و حمایت از او رنج و مشقت و بیکاری کارگران نیشکر هفت تپه و بسیاری از اهالی رسانه و فعالان مدنی و کارگری استان طی 4 سال گذشته بود.
حالا این جوان 33 ساله که روزی کارخانه نیشکر هفت تپه را با پیش پرداخت 6 میلیارد تومانی در زمستان سال 94 خریداری کرد، امروز پاسخگوی فساد و تحصیل مال نامشروع به ارزش بیش از 2000 میلیارد تومان(یک میلیارد و ششصد میلیون دلار) از محل مابهتفاوت فروش ارزهای دولتی در بازار آزاد است، کاری که طبق اسناد دادگاه با همدستی عوامل سیستم بانکی، کمک واگذار کنندگان سازمان خصوصیسازی و حمایت بعضی مقامهای عالی احتمالاً محقق شده و بدون استفاده از امکان شرکت نیشکر هفت تپه و نابودی آن ممکن نمیشد.
اما در این میان بررسی دو نکته اهمیت ویژه دارد یکی عامل فشار زیادی که برای متوقف کردن روند دادرسی طبق گزارش دادستانی و قاضی پرونده وجود دارد و دیگری موضوعی که در اطلاعیه دادستانی از آن طبق اظهارت متهم با عنوان کمک مالی برای سفر همسر استاندار یاد شده و ظاهرا شامل دو مبلغ 25 و 200 هزار یوروریی میشود.
اینها روشنگر حاشیههای امن برای شکل گیری فسادهای مشابه هستند.
***
یک.اسدبیگی چگونه و با چه قیمتی ساخته شد!
سیستم اداری و اقتصادی بیمار، آماده استفاده از هر فرصتی برای تدارک فساد سیستماتیک است. این دستگاه از اسدبیگیها حمایت میکند و با استفاده از ایشان به مقاصد اقتصادی و سیاسی خود میرسد. تفاوت ندارد دولت محمود احمدینژاد باشد یا دولت حسن روحانی، فساد با ظاهر نامها کاری ندارد، بلکه از باطن مقاصد و برنامهها سر بر میآورد؛ یک روز با نام بابک زنجانی، روزی با نام سلطان سکه و خودرو و روز دیگر با اسم شهرام جزایری و نام اسدبیگی و رستمی.
اما پشت این نامها چه کسانی هستند؟ نمیتوان پذیرفت فسادی با ارزش بیش از 2 هزار میلیارد تومان در استانی با سطح محرومیت خوزستان در طی 4 سال اتفاق افتاده باشد و کسی از آن تا امروز مطلع نشود. روشن است این فساد با همکاری عدهای شکل گرفته و با همکاری عدهای به روشهای مختلف که یکی ایجاد بحران کارگری و مبدل کردن آن به موضوعی در سطح امنیت ملی است، فساد را پنهان کرده است.
در بررسیهای سیستم و سابقه فسادهای مشابه روشن شده، عامل روی صحنه فساد معمولاً درصد کمی از بهره مالی را توانسته نزد خود نگه دارد، تجربه موارد مشابه نشان داده، آمران و ترتیب دهندگان فساد، آنها که در پشت پردهها هستند، همان کسانی بودهاند که پولها را بردهاند و از عامل فساد حتی تا بعد از پایین آمدن او از چوبه دار حمایت کرده به دنبال مهره بعدی میروند. این مکانیزم معمول مافیای پنهان در ساختن سیاهچاله فساد است، سیاه چالهای که کارگران نیشکر، فولاد و صداها کارگر و همچنین افشاگران فساد را قربانی کرده است.
دو. پولها کجاست، چند هزار میلیارد تومان ناپدید شده!
حالا آنچه مقامهای قضایی پس از کشف فساد دنبال خواهند کرد، مسیر پولهای گم شده است، مسیر ارزهایی که بخش زیادی از آن ظاهراً به قیمت 4200 تومان در اختیار فاسدترین، رانتیترین و بخش بدون شناسنامه تولید قرار داده شده تا چرخه تولید بچرخد و زندگی کارگران حفظ شود، اما در بازار آزاد به چند برابر قیمت فروش رفته و بهای پنهان کردن این فساد هم بیکاری صدها کارگر بوده است.
امید اسدبیگی در دادگاه گفته من از ایران نرفتن و حاضرم اعدام شوم، این حرفها آشنا است، دیگر عوامل فسادهای کلان مالی نیز در دادگاههای خود چنین مطالبی را بیان کردهاند، نگاه کنید به شرح دفاعیات در دادگاه سلطان سکه، شرح دفاع بابک زنجانی، دفاع شهرام جزایری و بسیاری دیگر از افرادی که با جرایم مشابه در این سالها محاکمه شدهاند، دلیل این اظهارات را فقط در یک جا میتوان جستجو کرد، جایی که پولهای کثیف جمع شدهاند، جایی که قطعاً تنها حساب بانکی یا گاو صندوق متهم نیست، جایی که در نظر متهم اگر امن باشد او حتی پس از اعدام نیز از مواهب آن برخوردار است، اما اگر امن نماند همان دستان پنهان نه تنها او که همه بستگان و نزدیکاناش را با طناب بالا میکشند.
جای پولهای گم شده، تقسیم شده و رد و بدل شده میان عوامل فاسد را نمیتوان در سیاهچاله عمیق و مخوف فسادهای چند میلیارد دلاری به راحتی پیدا کرد و در خصوص آنها صحبت کرد یا نوشت. اسدبیگیها هم وفادارانه در دادگاه ایستاده و با استعدادی غریب از پنهان ماندن این مسیر محافظت میکنند.
نه همه پولهای رفته و عواید حاصل از آن به صورت معمول از درون این سیاهچاله بر میگردد و نه عمرها و آبرو و زندگی تباه شده کارگران و فعالان مدنی و کارگری در کوران این فسادها، دوباره به ایشان باز میگردد.
سه. استاندار خوزستان، حکایت حمایت از اسدبیگی و سیاهچاله فساد و دیگر مسائل پنهان!
آیا میتوان پذیرفت در صورت درست بودن اداعای اسدبیگی و اتهام وارده، در خصوص پرداخت 25 هزار دلار و 200 هزار دلار به همسر استاندار خوزستان معادل نزدیک به 4 میلیارد تومان، استاندار از پرداخت آن اطلاعی نداشته!
امید اسدبیگی شریعتی استاندار خوزستان را مهمترین حامی خود پس از واگذاری شرکت نیشکر هفت تپه دانسته است، او در اظهاراتش صراحتاً به پرداخت این مبالغ اشاره کرده، اگرچه بعدتر اعلام کرده برای شریعتی 25 هزار یا 200 هزار دلار پولی نبوده که برای سفر خانوادهاش بخواهد آن را از من بگیرد!
اما چه کسی نمیداند که 500 میلیون تومان و 3 میلیارد و نیم که ارزش تقریبی دلارهایی است که ادعا شده به همسر استاندار خوزستان پرداخت شده است، نه تنها پول زیادی است، بلکه برای هزینه شدن جهت یک سفر حتی برای متمولترین اقشار جامعه هم معمول نیست.
اینجاست که نگارنده با شناختی که از عزل و نصبها و فعالیت صنایع اصلی استان و رفت و آمدهای سیاسی در طول سالهای اخیر دارد، فکر میکند چقدر این احتمال وجود دارد در صنعت فولاد، صنایع نیشکر، پتروشیمی، قطعه سازی و حفاری و... سیاه چالههای فساد مشابهای گشوده شده باشند!؟
با این شرح امیدوارم استاندار خوزستان پیش قدم شود و نتایج فاجعه بار دخالتها، توصیهنامهها و دادن مجال به نزدیکان و بستگان و... برای ورود به مسائل مختلف از جمله مسائل اقتصادی را پیگیری کرده و پاسخگوی آنها باشد.
شریعتی روزی که استاندار خوزستان شد، با آن لباس ساده و چهره جوان و سختکوش، با وجود انتقادهایی که از بدو امر به بیتجربه بودن او در اداره امور استان طرح شد، با حمایت بعضی سیاسیون پایتخت موفق شد به عنوان چهرهای جوان و نمادین در میان محافل خود را معرفی کند، اما امروز با این حوادث از چهره نمادین شریعتی چیزی باقی نمانده است.