فیدوس(تحلیل تحریریه)-ستاد حمله به دولت دکتر روحانی بر خلاف تصوری که وجود دارد نه از سوی اصولگرایان اداره میشود و نه از سوی بعضی جریانهای مستقل مخالف دولت، این ستاد دقیقاً از چندماه پیش از پایان ریاست جمهوری محمود احمدینژاد برای حمایت رسانهای پایدار از طرح دولت بهار(مشایی/احمدینژاد) و با شکست این طرح برای تخریب دولت بعدی تشکیل شده، که به صورت شبکهای و با استفاده از حامیان احمدینژاد و کسانی که به واسطه او در موقعیتهای مختلف اقتصادی و سیاسی منصوب شده بودند، با عنوان شبکه دانا و زیر مجموعه سایتهای خبری و بعدتر کانالها و گروههای بیشمار سیاسی در کشور با یک آبشخور محتوایی، شکل گرفته و اداره میشود.
شبکه تاسیس شده توسط احمدینژاد که بارها فعالیتها و سازماندهی مستقل آن در ساختمانی مشخص در تهران با دعوتها و گردهمآییهای مختلف خبری شد، یک وظیفه مشخص داشت، بزرگنمایی مشکلات، نقد مستقیم و پوششی سیاستها و عملکرد دولت و وارونه جلوه دادن دلایل و ریشههای مشکلات سیاسی و اقتصادی موجود در کشور، مشابه سازی و سیاهنمایی و موج سواری در جهت کم اهمیت جلوه دادن نتایج عملکرد دولت، ستاد حمله تشکیل شده به دولت برای انجام این موضوع از چند طریق خوراک خود را تهیه میکرد.
دامن زدن به اختلافها
طریق نخست استفاده از اختلافهای معمول موجود در کشور بر سر مسائل مختلف، این ستاد که با استفاده از حامیان خود در صدا و سیما و بهره گرفتن از مخالفتهای معمول در سیاستهای راهبردی کشور و بزرگنمایی آن در وهله اول قصد ایجاد جنگ روانی در کشور را داشته، هر بار به دنبال عمیق جلوه دادن مشکلات و اختلافها میان قوا و سپس میان بزرگان نظام بوده است، در این میان گاه با جعل اخبار، گاه با انتشار شبکهای نقل قولهای خلاف و گاه با خبرسازیهای کذب عملیات روانی خود را پیش برده، برای مثال میتوان به حملههای تدارک دیده شده در دورهای به وزیر امور خارجه و در دوره دیگر به وزیر کشور و ارشاد اشاره کرد، که در همه موارد ابتدا خبرسازیها و بزرگنماییهایی کذب از تصمیم یا نقل قولی انجام شده و سپس با درگیری کردن چهرهای سیاسی منتقد دولت که مستعد طرح نظر در این خصوص بودهاند کار خود را پیش برده است.
مشابهسازی
اما طریق دیگر راه اندازی جنگ روانی علیه دولت مشابه سازی بوده است، محمود احمدینژاد و یارانش که از ابتدای شروع به کار دولت جدید و در پایان دوره قبل بارها تهدید کرده بودند در صورت برخورد با یاران نزدیک ایشان با استفاده از اطلاعات امنیتی خاصی که در اختیار دارند اقدام تقابل خواهند کرد، در دوره دولت دکتر روحانی تلاش کردند برای هر موردی که از اختلاسهای کلان تا زندانی شدن یاران نزدیک احمدینژاد پیش آمده یک تدارک دیگر دیده و این موضوع به خصوص در یکسال اخیر شدت گرفته است، از بزرگنمایی موضوع فیشهای حقوقی که در واقع نتیجه دستکاری دولت قبل در سیستم نظام پرداختها بود تا خبرسازی در خصوص نزدیکان دکتر روحانی که در تمام موارد تا امروز ایشان وجود راه انداخت جنگ روانی نتیجهای نگرفتند.
سیاهنمایی
طریق بعدی خبرسازی تیم و شبکه رسانهای مورد نظر علیه دولت سیاهنمایی و تلاش برای ایجاد موج ناامیدی در کشور بوده است. در این موضوع دو رویکرد متفاوت وجود داشته، رویکرد نخست متکی بر تخریت عملکرد دولت در حوزههای دیپلماسی خارجی و اقتصادی بوده، طبیعی بود زمانی که تحریمهای ایجاد شده به واسطه رویکرد غلط دولت قبل اقتصاد داخلی را فلج کند، تاثیر تورم و رکود به صورت همزمان در این دوره بروز نماید، دولت تورم کمر شکن را موفق شد با کنترل نتقدینگی به زانو درآورد اما نبود منابع کافی باعث شد در کنترل رکود به خصوص رکود دوره تحریم توفیق جدی نیابد، عدم کنترل رکود طبیعتاً در بخش تولید خود را نشان داده و باعث افزایش نرخ بیکاری در کشور میشود، همکاران رسانهای احمدینژاد در این زمان بدون آنکه اشاره کنند سیاست کدام دولت و شخص باعث ایجاد همزامان تورم و رکود کمر شکن بوده، و منابع مالی کشور را چطور سیاست دولت قبل بر باد داد تا امروز اوضاع تولید چنان شود، علیه دکتر روحانی و دولت ایشان بزرنمایی و سیاه نمایی کرده و اقدامات دولت را زیر سئوال بردند.
اما در حوزه سیاست خارجه شبکه رسانهای ایجاد شده موج سوار بودند، محمود احمدینژاد که خود در پایان دولتش بارها طبق اسناد و مدارک منتشر شده درخواست برقراری ارتباط مستقیم با امریکا برای حل مسائل را داشت، در این دوره توسط حلقه حامیانش ابتدا به عنوان مخالف برجام معرفی شد و در ادامه با بعضی واکنشها از جنس نامه با رئیس جمهور امریکا در پوشش مخالفتهای دیگر با برجام موج سوار این جریان شد، در واقع تیم و کمپین خبرساز شبکه دانا علیه دولت در این زمان بیشتر متکی بر استفاده از واکنشهای داخلی و خارجی در مورد برجام و تخریب و آن و خبرسازی علیه آن بودند.
جمعبندی
اما در جمع بندی باید بدانیم هدف نهایی همه این فعالیتها بجز ناکارآمد جلوه دادن تلاهای دولت در خارج کردن کشور از شرایط سخت، ناامید کردن مردم برای کاستن از میزان آراء قطعی روحانی و شکاف میان صفوف حامیان او از اصلاحطلب تا اصولگرا در کشور بوده است، مخالفان روحانی عمدتاً دارای هویت سیاسی و مبارزاتی مشخصی در کشور نیستند، ایشان در مسائل مختلف بیش از آنکه متکی بر اعتقاد حزبی یا جریان فکری مشخصی باشند وابستگیهایشان جریانی و فرصتطلبانه بوده، البته نباید کتمان کرد در میان حامیان حمدینژاد افرادی هم وجود دارند که در بدنه جریان اصولگرایی میگنجند و صاحب اعتبار هستند و دلایلی برای حمایت خود از رئیس جمهور سابق به عنوان تنها برگ برنده در رقابت آتی انتخاباتی دارند.
مشخص است محمود احمدینژاد رئیس جمهور آینده ایران نخواهد بود، او خوب میداند که در برنامه بزرگ سیاسی آینده نمیتواند دیگر نقش جدی بازی کند، اما در بازی یاران او معرفی چهرههای مشابه برای هم افزایی و شکست آراء دکتر روحانی دیده شده است، ایشان تلاش دارند رئیس جمهور فعلی با حداقل اختلاف انتخاب شده و از این موضوع به عنوان اهرم فشاری برای بازگشت خود در دو دوره بعد استفاده کرده و همچنین برای چانهزنیهای سیتسی آتی از آن بهره بگیرند.
دکتر حسن روحانی و دولت وی را میان دولتهای پس از انقلاب در شرایط بحران، تنها میتوان با دولت دوره دوم سید محمد خاتمی مقایسه کرد، این دولت با وجود همه مشکلات موجود به خوبی توانسته مجدداً زیرساختهای سیاسی و اقتصادی لازم برای جهش کشور را فراهم کند و نبابد تردید داشت در چهارسال دوم نتیجه سیاست دکتر روحانی باردادن درختی است، که توسعه و رونق اقتصادی و سیاسی را به همراه دارد.