فیدوس- فقط چند روز دیگر به شروع مبارزات انتخاباتی مجلس دهم باقی مانده است و روزشمار این تقویم نشان میدهد که وقت طلاست و فرصت اندک. برگزاری ده دوره انتخابات و حضور نمایندگانی از آبادان در بهارستان ( حتی طی سالهای جنگ ) نشان میدهد هر چند هر دوره از انتخابات دارای متغیرهای خاصی از همان دوره بوده، اما در یک نگاه کلی ،این امر در آبادان همیشه در یک فضای پر از هیجان و گمانه زنی به انجام رسیده است. تا جایی که بخشی از این دورهها هنوز هم به عنوان برگی از تاریخ معاصر سیاسی آبادان به مداومت مرور میشود. ( مانند دوره های پنجم و ششم و حتی هشتم ) .
هر چند نخبگان و کنشگران سیاسی از موضوع انتخابات هیچگاه به عنوان یک امر مهم جستارگشایی نکردند و درصدد آسیب شناسی از آن برنیامدند، اما همین یادداشتهای پراکندهی قبل از انتخابات و بعد از انتخابات چه در فضای رسانهای و چه در موقعیتهای ستادی نشان میدهد که جامعهی سیاسی آبادان نسبت به انتخابات هیچ وقت موضع انفعالی نداشته و بدلیل حضور سه نماینده ( همتراز با مرکز استان ) در هیچ زمانی انتخابات مجلس شورای اسلامی را کم اهمیت تلقی نکرده است .
با این همه در هیچ دورهای از انتخابات مجلس شورای اسلامی ( بجز مجلس ششم ) و همین دوره ، تا این حد بحث وابستگیهای جریانی یا حزبی در جامعهی آبادان پُررنگ نبوده است .
انتخابات دورهی دهم مجلس شورای اسلامی با رد صلاحیت دوبارهی برخی از چهرههای شناخته شدهی اصلاحطلب سیاسی و دارای محبوبیت و مقبولیت اجتماعی ( مانند عبدالله کعبی، سید رضا طباطبایی، اسماعیل میدری ) در آبادان به شکل جدی کلید خورد. حذف چهرههایی چنین موثر و کارآمد از صحنهی رقابت سیاسی آبادان هرچند جریان های اصلاح طلبی را در بهت و حیرت فرو برد اما نتوانست در اردوگاه اصلاحطلبان بذر ناامیدی بپاشد .
بیگمان در عناصر تشکیل دهندهی نظام اجتماعی آبادان، اقوام سهم بسیاری داشتند و دارند، اما بیتوجهی نخبگان در طی سالهای گذشته به این آراء با تحلیلهایی همچون، " آراء قومی " و " آراء شیخی " ظرفیت مدنی این آراء را به تعصبهای خشک و پیوندهای قبیلهای تقلیل داد، تا جایی که این آراء دو قطبی شد و گاهی با کمترین آمار به سبد کاندیداهای غیر قومی و در عوض به نفع جریانهایی که به دروغ پرچمدار مطالبات قومی بودند ریخته شد .
امروز وظیفهی نخبگان آبادان هدایت آگاهانهی آراء به سمت کاندیداهایی است که مطالبات همهی شهروندان را بعهده دارند. شهروندانی از سلج تا ذوالفقاری، از بریم تا شطیط، از حفار تا شلحهی حاج حسین و از نهر سعدونی تا ..... شهروندانی که صاحب دو نام به هم پیوسته و جدا نشدنی هستند، آبادانی و اروند کناری.
شهروندانی که دستهایی آلوده، آراءشان را آن هم نه به نفع کلیت واحد یک قوم بلکه بشکل تفرقهافکنانه در میان طوایف، همواره مصادره کرده و هیچگاه مطالبات آنان را از دریچهی شهروندی پیگیری نکرده و نخواهند کرد .
بازیابی هویت آبادانی امروز در امر مسئولیت پذیری، نقد و همبستگی مدنی است. ما برای رسیدن به خواستهای جمعی و تقویت روح مدنی این شهر به پای صندوقهای رای میرویم و اجازه نمیدهیم که عدهای با تصاحب آراء و کوبیدن بر طبلهای نفاق میان اقوام سرنوشت سیاسی آبادان را از دست شهروندان آبادانی و اروند کناری خارج کنند و در اراده ی معطوف به امید و آگاهی شهروندان خللی ایجاد کنند.
شهروندان آبادان امروز نوادگان مردانی هستند که در تشکیل و راه اندازی اولین جنبشهای کارگری ضد استعماری در قبل از جنگ جهانی دوم در این مملکت پیش قدم بئدهاند ، در بیرون کردن استعمار پیر یکپارچه و متحد دوشادوش آرمانهای ملی دکتر محمد مصدق ، به ملی شدن صنعت نفت یاری رساندند و در همهی پیروزیهای ملی این مملکت دخیل بودهاند، چون هیچگاه مطالباتشان را از دریچه ی تنگنژاد و مذهب و اقوام، ارزیابی نکردند .
سهمخواهی قومی از قدرت سیاسی هیچگاه به نفع شهروندان آبادانی تمام نشده است، من به عنوان زنی از قوم افتخارآفرین کرد بیش از سیزدهسال است که با غرور و سربلندی با قوم عرب پیوند خونی دارم و آنچه که از این قوم سربلند و تاریخ ساز میدانم کمتر از کسانی نیست که در این قومزاده شدهاند و بخوبی آگاهم که نتیجهی رای قومی حتی با کمترین درصد ممکن به نفع آن قوم نبوده است .
شرایطی که امروز در پی نتیجهی رد صلاحیتهای گسترده و لحظه به لحظه بوجود آمده است، به آن اندازه سخت و طاقت فرسا و شکننده است که پرهیز از حاشیهها و توجه به شاخصهای اولویتدار تنها راه ممکن برای رسیدن به پیروزی قطعی است .
صحنه ی انتخابات آبادان باید به شکل کاملا دموکراتیک و از مسیر صندوق های رای از دست جریان های تند رو خارج شود تا با حضور حداکثری و بدون در نظر گرفتن وابستگی های قومی دست رد به سینه ی کسانی بزنیم که در بزنگاههای انتخاباتی با سوء استفاده از عواطف مردم ستم دیدهی این خطه سودای بهارستان را در سر دارند .