داریوش معمار- وقتی توصیه استعفا، از سوی عباس عبدی به روحانی را خواندم و مجادلات پس از آن به خصوص از سوی اصولگرایان که این پیشنهاد از سوی عبدی را مقدمه برای لبنانیزه شدن ایران میدانستند. دقیقهای در ذهن خود شرایط دو سال اخیر را مرور کردم، اخبار این روزها را از نو خواندم و سپس شروع به نوشتن با این مقدمه کردم که آقا روحانی این روزها شعر فردوسی را با خود زمزمه کنید وبه دور و برتان بنگرید.
دریغ است ایـران که
ویـران شــود
کنام پلنگان و شیران شــود
چـو ایـران نباشد تن من
مـبـاد
در این بوم و بر زنده یک
تن مباد
مملکت ویران شده آقای روحانی. آنچه این روزها در اقتصاد، سیاست و فرهنگ ایران شاهد آن هستیم چیزی فراتر از فاجعه است. اگر تا دیروز نگران فقر مطلق طبقه متوسط بودیم امروز باید شاهد نابودی مطلق این طبقه باشیم. رئیس جمهوری که با هزار وعده گشایش اقتصادی، سیاسی و فرهنگی از این طبقه رای گرفته بود هم امروز سفارش به نفرین آمریکا به عنوان عامل این وضع میکند.
آقای روحانی اجازه بدهید به عنوان یک روزنامهنگار صادقانه بگویم مشکل امروز کشور ما تحریمها و آمریکا به عنوان عامل اصلی نیست، مشکل فساد سازمان یافته و علنی است که همه ارکان اجرایی و غیر اجرایی کشور را درگیر کرده است. دیگر افراد فاسد نیاز به پرده پوشی در خصوص فساد اقتصادی، زد و بند سیاسی و پولشویی نمیبینند. زمینخواری غوغا میکند و واگذاری سرمایههای ملی به غیر به اسم خصوصیسازی اقتصاد صنعت ایران را فلج کرده است. آنطور که شواهد نشان میدهد یک سر همه این فسادها در نهاد زیر نظر شما و هزار سر دیگر آن در همه ارکان دیگر کشور است.
در این شرایط البته میدانم انتقاد به رئیس جمهوری که ششماه آخر دوره مسئولیت ایشان است، مانند انتقاد به مدیری است که شب قبل حکم تغییر خود را دریافت کرده است. اما آقای روحانی شما مملکت را رسماً به حال خود رها کردهاید. شما کاری با طبقه متوسط و طبقه فقیر جامعه کردهاید که تمام امیدشان را از دست دادهاند، شما و دولتتان به امید و اعتدال و آرزوهای یک ملت برای تغییر و تحول از درون ستم کردید و این کار شما در طول تاریخ سیاسی این کشور عواقبی خواهد داشت که نمیتوانید از آن بگریزید.
آقای روحانی دو نسل بعد باید تاوان این مدیریت سرشار از مصلحت و پنهانکاری شما را پرداخت کنند، شما و دولتتان همان بودید که احمدینژاد را بعد از تمام آن مسائل مبدل به قهرمان ایدئال مردمی کردید که برای فرار از شرایطی که او ساخته بود به شعارها و حرفهای شما اعتماد کردند.
آقای روحانی دولت شما اسیر تحریمهای آمریکا نیست، اسیر مدیریت لابیگری است که برای گرفتن رای اعتماد از مجلس، برای مراوده با دستگاه قضایی، برای مراوده با ارکان دولت در داخل به جای استناد به رای مردم به لابی و زد و بند و رابطه رجوع کرده است. شما و تعدادی از همراهانتان مدیریت کشور را دچار عارضهای کردید که نزدیک به دو سال است مردم را به سخت ترین شکل ممکن گرفتار کرده است.
در دولت شما نه مردم عادی، نه روشنفکران و نویسندگان، نه منتقدان سیاسی و اجتماعی هیچ کدام امنیت ندارند. نگاه کنید مدیریت شما در عرصه بهداشت در عرصه تولید در عرصه فرهنگ بجز تعطیلی همه کسب و کارها چه حاصلی داشته است!؟
امروز که این مطلب را مینویسم چنان فشار اقتصادی بر مردم عرصه را تنگ کرده است که هیچ کس دیگر حتی به اصلاحات و اصلاح فکر هم نمیکند. همه طبقات جامعه در فکر فروش حداقل دارائیهای خود تا کلیه و کبد و غیره هستند. فروش نوزاد در بیمارستانها به گواهی آگهیهای آن علنی شده و تنفروشی برای گرسنه نماند دیگر موضوعی معمولی است.
اینها نتایج تحریم نیست آقای رئیس جمهور در نظر نگارنده این وضع نتایج فساد است، فسادی که دیگر صد میلیارد و دویست میلیارد برای رصد کردن آن رقم محسوب نمیشود. فسادی که ژنرالهای اقتصادی دولت شما را مبدل به بندبازان سیاسی کرده که با رانت و لابی یک روز روی بند این جناح سیاسی و روز دیگر روی بند آن جناح سیاسی لباس خود را پهن میکنند.
آقای روحانی شخصاً به عنوان کسی که روزی فکر میکردم اعتدال مد نظر شما میتواند گریزگاهی برای عبور از وضع کشور باشد، وقتی اوضاع امروز مردم و مملکت را میبینم به خوبی آیندهای را درک میکنم که عملگرایی در خشنترین صورت خود همه ارکان جامعه را درگیر کرده و همه آنچا در طول بیش از یک قرن ساختهایم تباه میشود. بعد از شما کدام رئیس جمهور و دولتی میتواند بجز با ابزار عملگرایی خشن در قبال جامعه سرخورده و مشکلات مدیریت کند!؟ رئیس جمهور بعد از شما شخصی است که میراث اثر عملکرد شما بر از دست رفتن امید مردم برای تغییر از دریچه اصلاح و گفتگو است.
مردمی که به شما رای دادند اگر به دنبال نفرین دولتی دیگر و گشتن دنبال مسبب مشکلات در قارهای دیگر و دعا برای عذاب او بودند دیگر نیاز به رای دادن برای انتخاب رئیس جمهور نداشتند، نیاز به دولت و مجلس نداشتند. این مردم صد سال مبارزه کرده بودند تا بتوانند مشکلاتشان را با کمک دولتی متخصص و نه اهل لابی و و دخیل در فساد و حامی فساد حل کنند.
آقای روحانی زیر ساختهای مملکت دچار خسارتهای جبران ناپذیر شده و آنچه داشتهایم در سایه مدیریت باندی و سیاسی و لابیگریهای فاسد همه از دست رفته و در حال نابودی است. اینها مسائلی است که باید باقی مانده جامعه مدنی با شما و مردم ابعاد صریح و روشن در میان بگذارد. جامعه مدنی که امید به اصلاح داشت اما مصلحت اندیشان و لابیکاران سیاسی و جریانهای فاسد اجازه تحقق آن را ندادند.